پرک
سه شنبه 29 دی 1394برچسب:زندگی,دوری,داشتن,بودن,نبودن, :: 21:31 :: نويسنده : علی


من از زندگی کسی حذف شدم

که برای داشتنش و بودنش

خیلی ها رو از زندگیم حذف کردم ...

سه شنبه 29 دی 1394برچسب:قصه،عشق،رسیدن، اشتباه, :: 21:28 :: نويسنده : علی

 

یک شنبه 27 دی 1394برچسب:شادی،دوست داشتن, :: 20:5 :: نويسنده : علی

یک شنبه 20 دی 1394برچسب:زندگی,تلاش,عمل,نشان, :: 21:28 :: نويسنده : علی

پنج شنبه 17 دی 1394برچسب:عشق،گذشت،زمان،شکنجه،رهاکردن, :: 12:15 :: نويسنده : علی

از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ،هم بسازد

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه میکنی اگر او راکه خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
رها کند برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد
رها کنی بروند تا دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایه ای نکنی ، بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که نه…!!نفرین نمیکنم که مباد
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند که فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زمان آن برسد

 

چهار شنبه 16 دی 1394برچسب:عشق,اعتقاد,دنیا,, :: 14:6 :: نويسنده : آرش

من به دو چیز عشق می ورزم یکی تو و دیگری وجود تو، به دو چیزاعتقاد دارم یکی خدا ودیگری تو، من در این دنیا دو چیز میخواهم یکی تو ودیگری خوشبختی تو

چهار شنبه 2 دی 1394برچسب:عشق,قبله دل, :: 19:57 :: نويسنده : علی

ای که مآیوسی از هر سویی به سوی عشق

قبله ی دلهاست اینجا هر چه خواهی آرزو کن

چهار شنبه 2 دی 1394برچسب:عشق, :: 19:48 :: نويسنده : علی

وقتی کسی تو را
عاشقانـــــــه
دوست دارد
شیوه ی بیــان اســم تـو
در صدای او متفاوت است
و تــــو
می دانی
که نامت
در لبهـای او ایمن است

چهار شنبه 2 دی 1394برچسب:بوسه،تنهایی،گره،کاموا،شال گردن،دنیا, :: 19:42 :: نويسنده : علی

هر روز که می آمدی و بوســـه ای می دادی،

من آن را گــِــره ای می کردم بین نخ های کاموا

حال که شـــال گردنی قرمز با هزاران هزار گره برای تو بافتـــــه ام نیستی

به خودم دلـــــداری می دهم

برایش کـــوتاه بود؛ خوب شد که رفت …!!!

 

تنهایی که از یک حد گذشت

دیگر تمام آدم های دنیا هم ترکت کند

مهم نیست

 

گاهی مجبوری بری.....

چقد سخته دلتنگ صدایی باشی که بهش قول دادی هیچ وقت مزاحمش نشی

گاهی وقتا باید رفت
یعنی مجبوری که بری
مجبوری که نباشی
کاش بجای نفرینی که در بدرقه‌ام بهم یادگاری دادی میفهمیدی اگه رفتم بخاطر خودت بود بخاطر خوشبختیت
بخاطر همیشه خوشحال دیدنت از دور...

 

 

سه شنبه 1 دی 1394برچسب:دلتنگی,غم و اندوه, :: 19:48 :: نويسنده : علی

گاهی شعر سراغم را میگیرد ٬ گاهی هوای تو
تفاوتی نمیکند ، هر دو ختم میشوید به دلتنگی من

فصل عوض می‌شود
جای آلو را
خرمالو می‌گیرد
جای دلتنگی را
دلتنگی
(
علیرضا روشن)

 

به مژگان خارهای راه رفتن
به ناخن سنگ‌های خاره سفتن
به بی‌تقصیری اندر حبس تاریک
پیام حکم قتل خود شنفتن
مرا خوش‌تر بود از یک تملق
به نزد مردمان سفله گفتن

 

پيوندها
  • جی پی اس ردیاب ماشین
  • ال ای دی هدلایت زنون led
  • جلو پنجره زوتی

  • تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان پرک و آدرس perk.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 52
بازدید کل : 85393
تعداد مطالب : 32
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1


Alternative content